شهریار در دیوان سه جلدی خود با اشاره به اینکه تبریز خاستگاه زرتشت پیامبر است، مردم این دیار را از نژاد آریا میداند و نسبت به اشاعة سخنان تفرقه انگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام میآید، هشدار میدهد و خطاب به آذربایجان میگوید:
روز جانبازيست اي بيچاره آذربايجان سر تو باشي در ميان هر جا که آمد پاي جان…
اي که دور از دامن مهر تو نالد جان من چون شکسته بال مرغي در هواي آشيان..
تو همايون مهد زرتشتي و فرزندان تو پور ايرانند و پاک آيين نژاد آريان
اختلاف لهجه، مليت نزايد بهر کس ملتي با يک زبان کمتر به ياد آرد زمان
گر بدين منطق تو را گفتند ايراني نه اي صبح را خواندند شام و آسمان را ريسمان !
بيکس است ايران . به حرف ناکسان از ره مرو جان به قربان تو اي جانانه آذبايجان….
با خطي برجسته در تاريخ ايران نقش بست همت والاي سردار مهين ستارخان
اين همان تبريز کامثال خياباني در او جان برافشاندند بر شمع وطن پروانه سان…
اين همان تبريز کز خون جوانانش هنوز لاله گون بيني همي رود ارس. دشت مغان…..
یاشاسین آذربایجان. یاشاسین آنا یوردوم ایران.
( دیوان - ج ۱ - ص ۳۵۲)
شهریار قطعه شعر فوق را «جوش خون ایرانیت» خویش میداند و میگوید:
این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان
شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاک پاک ایران جوان مهدامان
(دیوان - ج ۱- ص ۳۶۵)
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:
,
توسط امیررضا و پوریا |